Accompanyuh·kuhm·puh·nee
- حقوقی
به معنی همراهی کردن
بودن یا رفتن با کسی.
- مثال
- The lawyer accompanied the client during the interrogation.
- ترجمه
- وکیل در طول بازجویی همراه موکل خود بود.
به معنی همراهی کردن
بودن یا رفتن با کسی.
به معنی غذا
مواد خوراکی برای تغذیه.
به معنی خوشحال
احساس شادی و رضایت.
به معنی اختلاف
بحث یا مناقشه درباره یک مسئله.
به معنی تلاش کردن
تلاش برای رسیدن به یک هدف، حتی اگر موفق نشود.
به معنی دیدن
درک تصاویر با چشم.
به معنی نقشه
نمایش تصویری یک منطقه.