Badbad
- عمومی
به معنی بد
دارای کیفیت پایین یا نامطلوب.
- مثال
- The weather was bad yesterday.
- ترجمه
- هوا دیروز بد بود.
کلمه Bad و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Commercialkuh·mer·shl
- حقوقی
به معنی تجاری
مرتبط با تجارت یا کسب‌وکار.
- مثال
- Commercial agreements must comply with trade laws.
- ترجمه
- قراردادهای تجاری باید با قوانین تجارت مطابقت داشته باشند.
Mountainmown·tin
- عمومی
به معنی کوه
برآمدگی بزرگ از سطح زمین.
- مثال
- They hiked up the mountain.
- ترجمه
- آن‌ها به کوه پیاده‌روی کردند.
Dischargedis·chahrj
- حقوقی
به معنی خارج کردن
رهایی از تعهد یا مسئولیت.
- مثال
- The court may discharge the defendant if the charges are dropped.
- ترجمه
- دادگاه ممکن است متهم را در صورت رد اتهامات آزاد کند.
Househows
- عمومی
به معنی خانه
محلی برای سکونت یا زندگی افراد.
- مثال
- They live in a big house near the park.
- ترجمه
- آن‌ها در خانه‌ای بزرگ نزدیک پارک زندگی می‌کنند.
Departed fromdih·pahr·tid fruhm
- حقوقی
به معنی دور شدن از
ترک کردن یک روش یا مسیر.
- مثال
- The court departed from precedent in its recent ruling.
- ترجمه
- دادگاه در حکم اخیر خود از رویه قبلی منحرف شد.
Separation of powerssep·uh·ray·shn uhv pow·erz
- حقوقی
به معنی جدایی قوا
تفکیک وظایف میان سه قوه اصلی دولت: مقننه، مجریه و قضاییه.
- مثال
- The separation of powers ensures checks and balances in governance.
- ترجمه
- تفکیک قوا موجب توازن و نظارت در حکومت می‌شود.