Stipulationstip·yuh·lay·shuhn
- حقوقی
به معنی شرط
شرط یا قیدی که در یک قرارداد ذکر شده است.
- مثال
- The stipulation in the agreement outlined the responsibilities of each party.
- ترجمه
- شرط در توافق‌نامه مسئولیت‌های هر طرف را مشخص کرد.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Happyhap·ee
- عمومی
به معنی خوشحال
احساس شادی و رضایت.
- مثال
- He was happy to see his friends.
- ترجمه
- او از دیدن دوستانش خوشحال بود.
Denydih·nai
- حقوقی
به معنی انکار کردن
رد کردن یا عدم پذیرش چیزی.
- مثال
- The defendant chose to deny the allegations made against him.
- ترجمه
- متهم تصمیم به انکار اتهامات وارده علیه خود گرفت.
Threatthret
- حقوقی
به معنی تهدید
اظهار یا اقدامی که قصد آسیب یا خطر را نشان می‌دهد.
- مثال
- The email was interpreted as a threat by the recipient.
- ترجمه
- ایمیل توسط گیرنده به‌عنوان یک تهدید تفسیر شد.
Subsidiarysuhb·sid·ee·er·ee
- حقوقی
به معنی فرعی
شرکتی که تحت کنترل یک شرکت مادر عمل می‌کند.
- مثال
- The subsidiary agreements support the main contract.
- ترجمه
- قراردادهای فرعی از قرارداد اصلی حمایت می‌کنند.
Thinkthink
- عمومی
به معنی فکر کردن
استفاده از ذهن برای تحلیل یا تصمیم‌گیری.
- مثال
- He thinks about his future a lot.
- ترجمه
- او زیاد به آینده‌اش فکر می‌کند.
Arbitratorahr·bih·truh·ter
- حقوقی
به معنی داور
فردی که در اختلاف به عنوان قاضی بی‌طرف عمل می‌کند.
- مثال
- An arbitrator was appointed to facilitate the resolution process.
- ترجمه
- یک داور برای تسهیل روند حل و فصل منصوب شد.