Relevantrel·uh·vuhnt

حقوقی

به معنی مرتبط

مرتبط با موضوع یا شرایط خاص.

مثال: The lawyer referred to relevant sections of the law.
ترجمه: وکیل به بخش‌های مرتبط قانون استناد کرد.

کلمه Relevant و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Torttort
- حقوقی
به معنی مسئولیت مدنی
عملی که باعث خسارت به دیگری شود و مسئولیت مدنی ایجاد کند.
مثال
The case involves a tort claim for personal injury.
ترجمه
پرونده شامل شکایتی از نوع خسارت شخصی است.
Emergeih·murj
- حقوقی
به معنی ظهور
عملی که در آن چیزی به طور ناگهانی یا به تدریج به وجود می‌آید یا بروز می‌کند.
مثال
New legal issues often emerge as society evolves and changes.
ترجمه
مسائل قانونی جدید معمولاً با تکامل و تغییر جامعه پدیدار می‌شوند.
Principalprin·suh·pl
- حقوقی
به معنی اصلی
چیزی که اصلی یا مهم‌تر است.
مثال
The principal issue was resolved in the court.
ترجمه
مسئله اصلی در دادگاه حل شد.
Entitle toin·tahyl tu
- حقوقی
به معنی حق‌دار کردن
دادن حق به کسی برای استفاده از چیزی.
مثال
The contract will entitle you to receive compensation for damages.
ترجمه
قرارداد شما را به دریافت غرامت بابت خسارات واجد شرایط می‌کند.
Promisorprom·ih·sor
- حقوقی
به معنی متعهد
فردی که متعهد به انجام یک عمل خاص است.
مثال
A promisor must fulfill their obligations as outlined in the contract.
ترجمه
یک متعهد باید تعهدات خود را طبق قرارداد انجام دهد.
Walkwawk
- عمومی
به معنی راه رفتن
حرکت آرام با پاها.
مثال
They walk to school together.
ترجمه
آن‌ها با هم به مدرسه پیاده می‌روند.