Orientaw·ree·ent

حقوقی

به معنی جهت‌گیری

تنظیم یا تعیین جهت.

مثال: We need to orient our approach to address these issues.
ترجمه: ما باید رویکرد خود را برای حل این مسائل جهت‌گیری کنیم.

کلمه Orient و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Approveuh·proov
- حقوقی
به معنی تأیید
پذیرفتن یا تصویب چیزی.
مثال
The committee must approve the proposed changes before implementation.
ترجمه
کمیته باید تغییرات پیشنهادی را قبل از اجرای آن تأیید کند.
Falsefawls
- عمومی
به معنی غلط
مخالف واقعیت.
مثال
The rumor was false.
ترجمه
شایعه غلط بود.
Extentik·stent
- حقوقی
به معنی دامنه
محدوده یا میزان یک چیز.
مثال
To a large extent, the new regulations will impact our operations.
ترجمه
به میزان زیادی، مقررات جدید بر عملیات ما تأثیر خواهد گذاشت.
Expressionek·spre·shn
- حقوقی
به معنی بیان
روش یا شیوه انتقال احساس یا تفکر.
مثال
Freedom of expression is protected under the constitution.
ترجمه
آزادی بیان تحت قانون اساسی محافظت می‌شود.
Unforeseenuhn·fuh·seen
- حقوقی
به معنی غیرقابل پیش‌بینی
چیزی که پیش‌بینی نشده است.
مثال
The unforeseen circumstances led to delays in the proceedings.
ترجمه
شرایط غیرمنتظره منجر به تأخیر در روند رسیدگی شد.
Bonebohn
- عمومی
به معنی استخوان
بخشی سخت از بدن موجودات زنده.
مثال
The dog chewed on a bone.
ترجمه
سگ استخوانی را جوید.