Laughlaf
- عمومی
به معنی خندیدن
بیان شادی با صدا.
- مثال
- The joke made everyone laugh.
- ترجمه
- جوک همه را به خنده انداخت.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Defamationdef·uh·may·shn
- حقوقی
به معنی افترا
آسیب به شهرت فرد از طریق اظهارات نادرست.
- مثال
- The article contained defamatory statements about the politician.
- ترجمه
- مقاله شامل مطالب توهین‌آمیز علیه سیاستمدار بود.
Notablynoh·tuh·blee
- حقوقی
به معنی به‌ویژه
به‌صورت برجسته یا خاص.
- مثال
- Notably, the judge emphasized the importance of fairness.
- ترجمه
- قاضی به‌ویژه بر اهمیت انصاف تأکید کرد.
Constraintkuhn·streynt
- حقوقی
به معنی محدودیت
قید یا مانعی که جلوی انجام کاری را می‌گیرد.
- مثال
- The new policy imposes constraints on media freedom.
- ترجمه
- سیاست جدید محدودیت‌هایی بر آزادی رسانه‌ها اعمال می‌کند.
Reciprocityree·craw·pruh·suh·tee
- حقوقی
به معنی معامله به مثل
تعاملی که بر پایه توازن و عدالت است.
- مثال
- Reciprocity is a key principle in international treaties.
- ترجمه
- اصل مقابله به مثل یک اصل کلیدی در معاهدات بین‌المللی است.
Distinctionduh·stink·shn
- حقوقی
به معنی تمایز
تفاوت مشخص بین دو موضوع.
- مثال
- The law makes a clear distinction between theft and burglary.
- ترجمه
- قانون تفاوت روشنی بین سرقت و دزدی شبانه قائل می‌شود.
Supervisorysoo·per·vahy·zoh·ree
- حقوقی
به معنی نظارتی
مربوط به نظارت یا کنترل بر عملکرد دیگران.
- مثال
- Supervisory roles are crucial in maintaining ethical legal practices.
- ترجمه
- نقش‌های نظارتی در حفظ شیوه‌های اخلاقی قانونی بسیار مهم هستند.