Judicialjoo·dish·uhl
- حقوقی
به معنی قضایی
مرتبط با قضاوت، دادگاه یا سیستم قضایی.
- مثال
- Judicial independence is crucial for a fair trial.
- ترجمه
- استقلال قضایی برای یک محاکمه عادلانه حیاتی است.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Depositiondep·uh·zih·shn
- حقوقی
به معنی شهادت‌نامه
اظهارات تحت سوگند گرفته‌شده در خارج از دادگاه.
- مثال
- The deposition provided critical testimony for the case.
- ترجمه
- گواهی ارائه شده شهادت مهمی برای پرونده بود.
Glovegluv
- عمومی
به معنی دستکش
پوششی برای محافظت از دست.
- مثال
- He wore gloves in the cold.
- ترجمه
- او در سرما دستکش پوشید.
Scopeskohp
- حقوقی
به معنی دامنه
محدوده یا گستره اختیارات یا فعالیت.
- مثال
- The scope of the project includes several phases.
- ترجمه
- دامنه پروژه شامل چندین مرحله است.
Fencefens
- عمومی
به معنی حصار
سازه‌ای برای جداسازی یا محافظت.
- مثال
- The fence keeps the animals safe.
- ترجمه
- حصار حیوانات را ایمن نگه می‌دارد.
Frequentlyfree·kwent·lee
- حقوقی
به معنی به‌طور مکرر
به معنای اینکه چیزی به طور مکرر و مداوم اتفاق می‌افتد.
- مثال
- The law is frequently updated to adapt to new challenges.
- ترجمه
- قانون به‌طور مکرر به‌روزرسانی می‌شود تا با چالش‌های جدید سازگار شود.
Askask
- عمومی
به معنی پرسیدن
درخواست اطلاعات یا چیزی.
- مثال
- She asked for help with her homework.
- ترجمه
- او برای تکالیفش کمک خواست.