Interpretin·ter·pret

حقوقی

به معنی تفسیر

بیان یا توضیح معنای چیزی.

مثال: Judges must interpret laws based on established precedents.
ترجمه: قضات باید قوانین را بر اساس رویه‌های قبلی تفسیر کنند.

کلمه Interpret و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Executionek·suh·kew·shuhn
- حقوقی
به معنی اجرا
عمل انجام یا پیاده‌سازی چیزی.
مثال
The execution of the contract began after both parties signed.
ترجمه
اجرای قرارداد پس از امضای هر دو طرف آغاز شد.
Commitkuh·mit
- حقوقی
به معنی ارتکاب کردن
انجام یک عمل غیرقانونی یا مجرمانه.
مثال
The defendant committed fraud by falsifying documents.
ترجمه
متهم با جعل اسناد مرتکب تقلب شد.
Chargechahrj
- حقوقی
به معنی اتهام
بیانی که در آن فردی به نقض قانون متهم می‌شود.
مثال
The defendant faced multiple charges in the case.
ترجمه
متهم با اتهامات متعددی در این پرونده روبرو شد.
Jus gentiumyoos jen·tee·uhm
- حقوقی
به معنی حقوق ملت‌ها
مجموعه‌ای از اصول و قواعد حقوقی که در بین ملت‌ها پذیرفته شده است.
مثال
Jus gentium refers to international law applicable to all nations.
ترجمه
حق بین‌الملل به قوانین بین‌المللی اشاره دارد که برای تمام کشورها قابل اجرا است.
Variousvair·ee·uhs
- حقوقی
به معنی متعدد
چیزهایی که از نظر نوع یا شکل متفاوت هستند.
مثال
Various stakeholders were consulted during the process.
ترجمه
سهامداران مختلف در این فرآیند مشورت داده شدند.
Bicycleby·si·kl
- عمومی
به معنی دوچرخه
وسیله نقلیه دوچرخ با پدال.
مثال
He rides a bicycle to school.
ترجمه
او با دوچرخه به مدرسه می‌رود.