Headhed
- عمومی
به معنی سر
بخش بالایی بدن که مغز در آن قرار دارد.
- مثال
- She nodded her head in agreement.
- ترجمه
- او سرش را به نشانه توافق تکان داد.
به معنی سر
بخش بالایی بدن که مغز در آن قرار دارد.
به معنی خیابان
مسیر عمومی در شهر برای تردد.
به معنی بهطور برابر
بهصورت مساوی یا بدون تفاوت.
به معنی وثیقه
دارایی ارائهشده برای تضمین بازپرداخت وام.
به معنی مهری
مهر یا علامتی برای تأیید رسمی چیزی.
به معنی کشتی
وسیله حملونقل آبی.
به معنی ابر
تودهای از قطرات آب در آسمان.