Headhed
- عمومی
به معنی سر
بخش بالایی بدن که مغز در آن قرار دارد.
- مثال
- She nodded her head in agreement.
- ترجمه
- او سرش را به نشانه توافق تکان داد.
کلمه Head و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی سر
بخش بالایی بدن که مغز در آن قرار دارد.
کلمه Head و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی درمان
مراقبت یا بهبود یک وضعیت یا مشکل.
به معنی دادگاه جنایی
دادگاههایی که به جرایم جدی رسیدگی میکنند.
به معنی تعهد عدم مسئولیت
تعهدی که یک طرف را از ضرر یا مسئولیت محافظت میکند.
به معنی تحقیق
بررسی دقیق یا پرسش در مورد موضوعی.
به معنی ضد انحصار
قوانینی که به محدود کردن انحصارهای تجاری میپردازند.
به معنی روی
عبارت از اتمام یا تمام شدن چیزی.