Headhed
- عمومی
به معنی سر
بخش بالایی بدن که مغز در آن قرار دارد.
- مثال
- She nodded her head in agreement.
- ترجمه
- او سرش را به نشانه توافق تکان داد.
کلمه Head و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی سر
بخش بالایی بدن که مغز در آن قرار دارد.
کلمه Head و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی تعهد کردن
قبول کردن انجام یک مسئولیت یا وظیفه.
به معنی عالی بودن
برتری یا قدرت بالاتر نسبت به دیگران.
به معنی قانون
مجموعهای مدون از قوانین یا اصول.
به معنی نوشیدن
مصرف مایعات برای رفع تشنگی.
به معنی خوش شانس
در شرایط خوشایند و مساعد قرار گرفتن.
به معنی عوض
چیزی که برای الزامآور بودن قرارداد ارائه میشود.