Entitle toin·tahyl tu
- حقوقی
به معنی حق‌دار کردن
دادن حق به کسی برای استفاده از چیزی.
- مثال
- The contract will entitle you to receive compensation for damages.
- ترجمه
- قرارداد شما را به دریافت غرامت بابت خسارات واجد شرایط می‌کند.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Organizationawr·guh·ni·zay·shn
- حقوقی
به معنی سازمان
گروهی که برای اهداف مشخصی کار می‌کند.
- مثال
- The organization advocates for human rights globally.
- ترجمه
- سازمان در سطح جهانی از حقوق بشر دفاع می‌کند.
Respectiveri·spek·tiv
- حقوقی
به معنی متناسب
مربوط به هر فرد یا مورد خاص.
- مثال
- Each party is responsible for their respective obligations under the contract.
- ترجمه
- هر طرف مسئول تعهدات مربوط به خود در قرارداد است.
Dogdog
- عمومی
به معنی سگ
حیوان خانگی وفادار و دوست‌داشتنی.
- مثال
- The dog barked at the stranger.
- ترجمه
- سگ به غریبه پارس کرد.
Divisiondih·vizh·n
- حقوقی
به معنی تقسیم
جداسازی یا توزیع چیزی.
- مثال
- The division of assets was handled through mediation.
- ترجمه
- تقسیم اموال از طریق میانجیگری انجام شد.
Insteadin·sted
- حقوقی
به معنی به‌جای
گزینه‌ای دیگر برای جایگزینی.
- مثال
- Mediation was used instead of litigation.
- ترجمه
- به جای دادخواهی از میانجیگری استفاده شد.
Tabletey·bl
- عمومی
به معنی میز
سطحی صاف برای غذا یا کار.
- مثال
- She set the table for dinner.
- ترجمه
- او میز را برای شام چید.