Force Majeurefors·muh·zhoor
- حقوقی
به معنی قوه قاهره
شرایط غیرقابل‌پیش‌بینی که اجرای قرارداد را غیرممکن می‌کند.
- مثال
- The company invoked the force majeure clause during the natural disaster.
- ترجمه
- شرکت بند فورس ماژور را در طول فاجعه طبیعی اعمال کرد.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Governguhv·ern
- حقوقی
به معنی حکومت کردن
اداره کردن یا کنترل یک سیستم.
- مثال
- The constitution governs the structure of the government.
- ترجمه
- قانون اساسی ساختار دولت را اداره می‌کند.
Cloudklowd
- عمومی
به معنی ابر
توده‌ای از قطرات آب در آسمان.
- مثال
- The clouds moved slowly across the sky.
- ترجمه
- ابرها به‌آرامی در آسمان حرکت کردند.
Communitykuh·myoo·ni·tee
- حقوقی
به معنی جامعه
گروهی از افراد با علایق مشترک.
- مثال
- The community organized a protest against the new policy.
- ترجمه
- جامعه علیه سیاست جدید تظاهرات سازماندهی کرد.
Expressionek·spre·shn
- حقوقی
به معنی بیان
روش یا شیوه انتقال احساس یا تفکر.
- مثال
- Freedom of expression is protected under the constitution.
- ترجمه
- آزادی بیان تحت قانون اساسی محافظت می‌شود.
Sellsel
- عمومی
به معنی فروختن
دادن کالا در ازای پول.
- مثال
- He sold his old car.
- ترجمه
- او خودروی قدیمی‌اش را فروخت.
Imprisonmentim·priz·uhn·muhnt
- حقوقی
به معنی حبس
نگه‌داشتن فرد در بازداشتگاه به‌عنوان مجازات.
- مثال
- The sentence included imprisonment for five years.
- ترجمه
- حکم شامل حبس به مدت پنج سال بود.