Fatherfah·ther
- عمومی
به معنی پدر
والد مذکر یک کودک.
- مثال
- My father taught me to ride a bike.
- ترجمه
- پدرم به من دوچرخهسواری یاد داد.
کلمه Father و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی پدر
والد مذکر یک کودک.
کلمه Father و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی رشد راهحل
روند توسعه یا تقویت راهحلها.
به معنی عکس
تصویری ثبتشده با دوربین.
به معنی محیط زیست
شرایط یا فضایی که زندگی در آن جریان دارد.
به معنی زنگ
وسیلهای برای تولید صدا.
به معنی مصرف کردن
استفاده یا بهرهبرداری از چیزی.
به معنی طرح
برنامه یا نقشهای برای رسیدن به هدف.