Ethicaleh·thuh·kl

حقوقی

به معنی اخلاقی

مطابق با اصول و ارزش‌های اخلاقی.

مثال: The company’s policies adhere to ethical business standards.
ترجمه: سیاست‌های شرکت به استانداردهای اخلاقی کسب‌وکار پایبند است.

کلمه Ethical و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Woefullywoef·uh·lee
- حقوقی
به معنی به طور وحشتناکی
به شکل ناراحت‌کننده یا ناامیدکننده.
مثال
The delay in proceedings was woefully detrimental to the defendant.
ترجمه
تأخیر در رسیدگی‌ها به‌طور وحشتناکی به متهم آسیب رساند.
Reassertree·uh·sert
- حقوقی
به معنی بازآوری
احیای دوباره چیزی که از بین رفته است.
مثال
The prosecutor reasserted the charges during the hearing.
ترجمه
دادستان در جلسه دادرسی اتهامات را مجدداً تأیید کرد.
Inconsistencyin·kuhn·sih·sten·see
- حقوقی
به معنی ناسازگاری
عدم هماهنگی یا تطابق.
مثال
There was an inconsistency in the witness’s statement.
ترجمه
در اظهارات شاهد یک ناهماهنگی وجود داشت.
Laglag
- حقوقی
به معنی تاخیر
به تعویق افتادن یا کندی در انجام چیزی.
مثال
The case has started to lag behind the court’s schedule.
ترجمه
پرونده ممکن است در زمان‌بندی دادگاه به تأخیر بیفتد.
Recognizerek·uhg·nahyz
- حقوقی
به معنی تشخیص دادن
شناختن یا قبول کردن چیزی.
مثال
The court recognizes the defendant’s rights.
ترجمه
دادگاه حقوق متهم را به رسمیت می‌شناسد.
Runrun
- عمومی
به معنی دویدن
حرکت سریع با پاها.
مثال
He runs every morning to stay fit.
ترجمه
او هر صبح برای تناسب اندام می‌دود.