Enforceen·fors
- حقوقی
به معنی اجرا کردن
وادار کردن به رعایت قوانین یا مقررات.
- مثال
- Authorities will enforce the new labor laws strictly.
- ترجمه
- مقامات قوانین جدید کار را به شدت اجرا خواهند کرد.
به معنی اجرا کردن
وادار کردن به رعایت قوانین یا مقررات.
به معنی وظیفه امانتداری
وظیفه قانونی یا اخلاقی برای حفاظت از منافع دیگری.
به معنی هواپیما
وسیله نقلیه هوایی.
به معنی شاخة
بخش یا قسمت یک سازمان یا سیستم.
به معنی محیط زیست
شرایط یا فضایی که زندگی در آن جریان دارد.
به معنی عصر
بخش پایانی روز قبل از شب.
به معنی قطار
وسیله نقلیه روی ریل برای حمل مسافر یا بار.