Designatedih·zig·neyt
- حقوقی
به معنی معین کردن
عمل تعیین یا مشخص کردن یک شخص یا چیز.
- مثال
- We need to designate a representative to speak on our behalf.
- ترجمه
- ما باید یک نماینده برای سخنرانی به نمایندگی از خود تعیین کنیم.
به معنی معین کردن
عمل تعیین یا مشخص کردن یک شخص یا چیز.
به معنی بهطور دقیق
با دقت بالا و وضوح کامل.
به معنی ترویج کردن
تشویق یا پشتیبانی برای افزایش چیزی.
به معنی حقوق عرفی
سیستم حقوقی مبتنی بر رویههای قضایی و نه قوانین مدون.
به معنی کوچک
دارای اندازه یا حجم کم.
به معنی اجتناب کردن
اجتناب از انجام یک عمل یا فعالیت.
به معنی استخدام کردن
عمل استخدام یک فرد برای انجام کار خاص.