Contrarykon·truh·ree
- حقوقی
به معنی برخلاف
مخالف یا ضد یک موقعیت خاص.
- مثال
- The statement was contrary to the evidence presented.
- ترجمه
- بیانیه برخلاف شواهد ارائهشده بود.
کلمه Contrary و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی برخلاف
مخالف یا ضد یک موقعیت خاص.
کلمه Contrary و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی انفجار
ترکیدن یا باز شدن ناگهانی.
به معنی نوظهور
عمل یا وضعیتی که به سرعت در حال رشد یا توسعه است.
به معنی محدودکننده
چیزی که آزادی را محدود میکند.
به معنی رای
تصمیم نهایی دادگاه.
به معنی آشتی
تلاش برای حل اختلافات و برقراری صلح.
به معنی آب
مایعی ضروری برای حیات.