Contingencykuhn·tin·juhn·see
- حقوقی
به معنی شرط احتمالی
رویدادی که ممکن است تحت شرایط خاص رخ دهد.
- مثال
- A contingency plan was established in case of unexpected events.
- ترجمه
- یک طرح پشتیبان برای موارد غیرمنتظره تهیه شد.
به معنی شرط احتمالی
رویدادی که ممکن است تحت شرایط خاص رخ دهد.
به معنی مدرسه
محلی برای آموزش و یادگیری.
به معنی شغل
فعالیتی که برای درآمد انجام میشود.
به معنی تهدیدآمیز
نشاندهنده رفتار یا گفتار خطرناک.
به معنی وثیقه
دارایی ارائهشده برای تضمین بازپرداخت وام.
به معنی هتل
محلی برای اقامت مسافران.
به معنی بیان
روش یا شیوه انتقال احساس یا تفکر.