Conciliationkuhn·suh·lee·ay·shn
- حقوقی
به معنی آشتی
تلاش برای حل اختلافات و برقراری صلح.
- مثال
- Conciliation is often used to resolve disputes amicably.
- ترجمه
- توافق بهطور معمول برای حل و فصل اختلافات به کار میرود.
به معنی آشتی
تلاش برای حل اختلافات و برقراری صلح.
به معنی عضویت
وابستگی به یک گروه یا سازمان.
به معنی بازو
بخشی از بدن بین شانه و دست.
به معنی وظیفه
مسئولیتی که برعهده فرد گذاشته شده است.
به معنی عصر
بخش پایانی روز قبل از شب.
به معنی دادگاه
محلی رسمی برای حل اختلافات حقوقی یا بررسی جرایم.
به معنی فصل
بخشی از سال مانند بهار یا زمستان.