Boatboht
- عمومی
به معنی قایق
وسیله‌ای برای حرکت روی آب.
- مثال
- They took a boat to the island.
- ترجمه
- آن‌ها با قایق به جزیره رفتند.
کلمه Boat و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Futilefyoo·tl
- حقوقی
به معنی بی‌فایده
عملی که فاقد نتیجه مثبت باشد یا هیچ سودی نداشته باشد.
- مثال
- His efforts to prove his innocence were futile.
- ترجمه
- تلاش‌های او برای اثبات بی‌گناهی‌اش بی‌فایده بود.
Partnershippart·nr·ship
- حقوقی
به معنی مشارکت
رابطه‌ای قانونی بین دو یا چند نفر برای انجام کسب‌وکار.
- مثال
- The two firms formed a partnership to share resources and expertise.
- ترجمه
- دو شرکت برای اشتراک منابع و تخصص شراکت تشکیل دادند.
Convertkuhn·vurt
- حقوقی
به معنی تبدیل کردن
تغییر وضعیت یا شکل چیزی به چیزی دیگر.
- مثال
- The contract allows the buyer to convert the payment method.
- ترجمه
- قرارداد به خریدار اجازه می‌دهد روش پرداخت را تغییر دهد.
Mapmap
- عمومی
به معنی نقشه
نمایش تصویری یک منطقه.
- مثال
- She used a map to find the way.
- ترجمه
- او برای پیدا کردن مسیر از نقشه استفاده کرد.
Manman
- عمومی
به معنی مرد
انسان بالغ مذکر.
- مثال
- The man helped carry the bags.
- ترجمه
- مرد به حمل کیسه‌ها کمک کرد.
Hotelhoh·tel
- عمومی
به معنی هتل
محلی برای اقامت مسافران.
- مثال
- They stayed in a hotel by the sea.
- ترجمه
- آن‌ها در هتلی کنار دریا اقامت کردند.