Basisbeys·is
- حقوقی
به معنی پایه
مبانی یا اصول اساسی که چیزی بر اساس آن ساخته می‌شود.
- مثال
- The basis of the lawsuit was a breach of contract.
- ترجمه
- پایه دعوی نقص قرارداد بود.
کلمه Basis و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Dinnerdin·er
- عمومی
به معنی شام
وعده غذایی اصلی عصر یا شب.
- مثال
- They had dinner together.
- ترجمه
- آن‌ها با هم شام خوردند.
Fastfast
- عمومی
به معنی سریع
با سرعت زیاد.
- مثال
- The car is very fast.
- ترجمه
- خودرو بسیار سریع است.
Spoonspoon
- عمومی
به معنی قاشق
ابزاری برای خوردن مایعات یا غذای نرم.
- مثال
- He ate his soup with a spoon.
- ترجمه
- او سوپش را با قاشق خورد.
Woodwuud
- عمومی
به معنی چوب
ماده سخت از ساقه درختان.
- مثال
- They built a house with wood.
- ترجمه
- آن‌ها با چوب خانه‌ای ساختند.
Buyby
- عمومی
به معنی خریدن
دریافت کالا در ازای پول.
- مثال
- She bought a new phone.
- ترجمه
- او یک تلفن جدید خرید.
Legislationlej·is·ley·shn
- حقوقی
به معنی قانون‌گذاری
فرایند ایجاد و تصویب قوانین.
- مثال
- New legislation aims to improve workers’ rights.
- ترجمه
- قوانین جدید به دنبال بهبود حقوق کارگران هستند.