Loyaltyloy·uhl·tee
- حقوقی
به معنی وفاداری
تعهد و وفاداری به یک فرد، سازمان یا کشور.
- مثال
- Employees must show loyalty to their employers.
- ترجمه
- کارمندان باید به کارفرمایان خود وفاداری نشان دهند.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Trespasstres·pass
- حقوقی
به معنی تجاوز
ورود غیرمجاز به ملک یا دارایی دیگران.
- مثال
- Trespassers may face legal action for entering the property without permission.
- ترجمه
- متجاوزان ممکن است به دلیل ورود به املاک بدون اجازه، تحت پیگرد قانونی قرار گیرند.
Burstburst
- حقوقی
به معنی انفجار
ترکیدن یا باز شدن ناگهانی.
- مثال
- A burst of new cases can overwhelm the court system.
- ترجمه
- یک انفجار از پرونده‌های جدید می‌تواند سیستم دادگاه را تحت فشار قرار دهد.
Forestfor·ist
- عمومی
به معنی جنگل
منطقه‌ای با تعداد زیادی درخت و گیاه.
- مثال
- The forest is home to many animals.
- ترجمه
- جنگل خانه بسیاری از حیوانات است.
Sworeswɔr
- حقوقی
به معنی قسم خورده
تعهد رسمی برای انجام یا رعایت چیزی.
- مثال
- She swore that she saw the defendant at the scene of the crime.
- ترجمه
- او سوگند یاد کرد که متهم را در صحنه جرم دیده است.
Friendfrend
- عمومی
به معنی دوست
فردی که با او رابطه صمیمی دارید.
- مثال
- He is my best friend.
- ترجمه
- او بهترین دوست من است.
Fairfair
- حقوقی
به معنی عادلانه
بر اساس انصاف و عدالت.
- مثال
- It is essential to ensure a fair trial for all defendants.
- ترجمه
- اطمینان از محاکمه عادلانه برای تمام متهمان ضروری است.