Authorityaw·thor·uh·tee

حقوقی

به معنی اختیار

قدرت یا حق قانونی برای تصمیم‌گیری.

مثال: Authority to enforce the law lies with the police.
ترجمه: اختیار اجرای قانون در دست پلیس است.

کلمه Authority و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Assignmentuh·sine·muhnt
- حقوقی
به معنی انتقال
واگذاری حق یا مسئولیت به دیگری.
مثال
The assignment transferred ownership of the property to the buyer.
ترجمه
واگذاری مالکیت ملک به خریدار انتقال یافت.
Farmfarm
- عمومی
به معنی مزرعه
محلی برای کشاورزی یا دامداری.
مثال
They grow vegetables on the farm.
ترجمه
آن‌ها در مزرعه سبزیجات پرورش می‌دهند.
Purposepur·puhs
- حقوقی
به معنی هدف
دلیل یا انگیزه انجام یک عمل.
مثال
The purpose of the law is to protect citizens’ rights.
ترجمه
هدف از قانون حفاظت از حقوق شهروندان است.
Touchstonetuhch·stohn
- حقوقی
به معنی معیار ارزیابی
معیاری برای سنجش کیفیت یا درستی چیزی.
مثال
The contract serves as a touchstone for future agreements.
ترجمه
این قرارداد به‌عنوان معیاری برای توافق‌های آینده عمل می‌کند.
Looselyloose·lee
- حقوقی
به معنی سست
به طور غیررسمی یا نامنظم.
مثال
The rules are loosely defined, allowing for some flexibility in interpretation.
ترجمه
قوانین به‌طور غیررسمی تعریف شده‌اند و اجازه انعطاف‌پذیری در تفسیر را می‌دهند.
Damagesdam·uh·juhz
- حقوقی
به معنی خسارت
جبران مالی برای ضرری که وارد شده است.
مثال
The court awarded damages for the plaintiff’s financial losses.
ترجمه
دادگاه خسارت‌های مالی را به شاکی اعطا کرد.