Amendmentuh·men·dment
- حقوقی
به معنی اصلاحیه
تغییر یا الحاق به یک سند قانونی یا قانون.
- مثال
- The amendment clarified ambiguities in the original law.
- ترجمه
- اصلاحیه ابهامات در قانون اصلی را روشن کرد.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Attainmentuh·teyn·muhnt
- حقوقی
به معنی دستیابی
فرایند رسیدن به هدف یا نتیجه.
- مثال
- The attainment of justice is the ultimate goal of the legal system.
- ترجمه
- دستیابی به عدالت هدف نهایی سیستم حقوقی است.
Bonebohn
- عمومی
به معنی استخوان
بخشی سخت از بدن موجودات زنده.
- مثال
- The dog chewed on a bone.
- ترجمه
- سگ استخوانی را جوید.
Contractualkuhn·trak·chuhl
- حقوقی
به معنی قراردادی
مربوط به توافقات قانونی.
- مثال
- The parties entered into a contractual agreement to finalize the terms.
- ترجمه
- طرفین وارد یک توافق قراردادی برای نهایی کردن شرایط شدند.
Longlong
- عمومی
به معنی بلند
دارای طول زیاد.
- مثال
- The road is very long.
- ترجمه
- جاده بسیار طولانی است.
Keykee
- عمومی
به معنی کلید
وسیله‌ای برای باز کردن قفل.
- مثال
- She found the key under the mat.
- ترجمه
- او کلید را زیر پادری پیدا کرد.
Distinctionduh·stink·shn
- حقوقی
به معنی تمایز
تفاوت مشخص بین دو موضوع.
- مثال
- The law makes a clear distinction between theft and burglary.
- ترجمه
- قانون تفاوت روشنی بین سرقت و دزدی شبانه قائل می‌شود.