Teamteem
- عمومی
به معنی تیم
گروهی که برای هدفی مشترک کار می‌کنند.
- مثال
- The team won the match.
- ترجمه
- تیم در مسابقه برنده شد.
کلمه Team و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Deathdeth
- عمومی
به معنی مرگ
پایان حیات یک موجود زنده.
- مثال
- Death is a part of life.
- ترجمه
- مرگ بخشی از زندگی است.
Consensualkuhn·sen·shoo·uhl
- حقوقی
به معنی موافقتی
مربوط به توافقی که به‌طور مستقیم بین طرفین انجام می‌شود.
- مثال
- The parties reached a consensual agreement after negotiations.
- ترجمه
- طرفین پس از مذاکرات به توافق رضایت رسیدند.
Subpoenasuh·pee·nuh
- حقوقی
به معنی احضاریه
دستور قضایی برای حضور در دادگاه یا ارائه اسناد.
- مثال
- The lawyer served a subpoena to the witness to appear in court.
- ترجمه
- وکیل به شاهد برای حضور در دادگاه احضاریه تحویل داد.
Delaydih·lay
- حقوقی
به معنی تاخیر
تعویق در انجام یک عمل یا رویداد.
- مثال
- Any delay in proceedings can affect the outcome of a case.
- ترجمه
- هر تأخیری در روندها می‌تواند بر نتیجه پرونده تأثیر بگذارد.
Basisbeys·is
- حقوقی
به معنی پایه
مبانی یا اصول اساسی که چیزی بر اساس آن ساخته می‌شود.
- مثال
- The basis of the lawsuit was a breach of contract.
- ترجمه
- پایه دعوی نقص قرارداد بود.
Impartialim·pahr·shuhl
- حقوقی
به معنی بی‌طرف
بدون تعصب یا جانبداری.
- مثال
- The judge must remain impartial throughout the proceedings.
- ترجمه
- قاضی باید در طول رسیدگی‌ها بی‌طرف بماند.