Penpen
- عمومی
به معنی خودکار
ابزاری برای نوشتن با جوهر.
- مثال
- She wrote with a blue pen.
- ترجمه
- او با یک خودکار آبی نوشت.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Fairfair
- حقوقی
به معنی عادلانه
بر اساس انصاف و عدالت.
- مثال
- It is essential to ensure a fair trial for all defendants.
- ترجمه
- اطمینان از محاکمه عادلانه برای تمام متهمان ضروری است.
Familyfam·i·lee
- عمومی
به معنی خانواده
گروهی از افراد با پیوند خونی یا عاطفی.
- مثال
- Family is important to her.
- ترجمه
- خانواده برای او مهم است.
Facilitatefuh·sil·i·teyt
- حقوقی
به معنی تسهیل کردن
آسان‌تر کردن یا ساده‌سازی یک فرایند.
- مثال
- Mediation helped facilitate the resolution of the labor dispute.
- ترجمه
- میانجیگری به حل اختلاف کارگری کمک کرد.
Adjudicateuh·jood·i·keyt
- حقوقی
به معنی داوری کردن
عمل تصمیم‌گیری در مورد یک اختلاف یا پرونده قانونی.
- مثال
- Judges are tasked to adjudicate disputes fairly and impartially.
- ترجمه
- قضات موظفند اختلافات را به‌طور عادلانه و بی‌طرفانه حل و فصل کنند.
Originaw·ruhn·jin
- حقوقی
به معنی منشأ یا خاستگاه
نقطه شروع یا سرچشمه یک ایده یا عمل.
- مثال
- The origin of the dispute was traced to a contract error.
- ترجمه
- منشأ اختلاف به اشتباه در قرارداد بازگشت داده شد.
Islandeye·land
- عمومی
به معنی جزیره
قطعه زمین احاطه‌شده توسط آب.
- مثال
- They visited a beautiful island.
- ترجمه
- آن‌ها از یک جزیره زیبا بازدید کردند.