Occupationok·yoo·pay·shn
- حقوقی
به معنی شغل
فعالیت یا حرفهای که فرد انجام میدهد.
- مثال
- Her occupation as a journalist involves legal risks.
- ترجمه
- شغل او بهعنوان خبرنگار خطرات قانونی دارد.
به معنی شغل
فعالیت یا حرفهای که فرد انجام میدهد.
به معنی اسقاط حق
صرفنظر کردن داوطلبانه از یک حق یا ادعا.
به معنی پیچیدگی یا پیشرفت
توسعه یا پیچیدگی در تفکر، طراحی یا مهارت.
به معنی احضاریه
دستور قضایی برای حضور در دادگاه یا ارائه اسناد.
به معنی تأیید
پذیرفتن یا تصویب چیزی.
به معنی مهمانی
جمع شدن افراد برای جشن یا سرگرمی.
به معنی قاشق
ابزاری برای خوردن مایعات یا غذای نرم.