Equalee·kwuhl
- حقوقی
به معنی برابر
وضعیت برابر بودن در حقوق یا فرصت‌ها.
- مثال
- Everyone is equal before the law.
- ترجمه
- همه در برابر قانون برابرند.
کلمه Equal و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Traintreyn
- عمومی
به معنی قطار
وسیله نقلیه روی ریل برای حمل مسافر یا بار.
- مثال
- The train arrived on time.
- ترجمه
- قطار به‌موقع رسید.
Impartialim·pahr·shuhl
- حقوقی
به معنی بی‌طرف
بدون تعصب یا جانبداری.
- مثال
- The judge must remain impartial throughout the proceedings.
- ترجمه
- قاضی باید در طول رسیدگی‌ها بی‌طرف بماند.
Defamationdef·uh·may·shn
- حقوقی
به معنی افترا
آسیب به شهرت فرد از طریق اظهارات نادرست.
- مثال
- The article contained defamatory statements about the politician.
- ترجمه
- مقاله شامل مطالب توهین‌آمیز علیه سیاستمدار بود.
Consequentlykon·si·kwent·lee
- حقوقی
به معنی در نتیجه
به دنبال یک عمل یا اتفاق.
- مثال
- Consequently, the court ordered the defendant to pay restitution.
- ترجمه
- بنابراین، دادگاه دستور داد که متهم خسارت پرداخت کند.
Straightforwardstreyt·fawr·d
- حقوقی
به معنی ساده و واضح
عملی که به آسانی قابل درک و بدون پیچیدگی است.
- مثال
- The instructions should be straightforward to avoid confusion.
- ترجمه
- دستورالعمل‌ها باید به‌گونه‌ای ساده باشد که از سردرگمی جلوگیری کند.
Chieflycheef·lee
- حقوقی
به معنی عمدتاً
بیشتر یا در درجه اول.
- مثال
- The case was chiefly about breach of contract.
- ترجمه
- پرونده عمدتاً مربوط به نقض قرارداد بود.