Confrontkuhn·fruhnt

  • حقوقی

به معنی روبه‌رو شدن

مواجهه مستقیم با یک مشکل یا چالش.

مثال
The lawyer had to confront the witness during cross-examination.
ترجمه
وکیل مجبور بود در جریان بازجویی از شاهد مواجهه داشته باشد.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»