Confrontkuhn·fruhnt
- حقوقی
به معنی روبهرو شدن
مواجهه مستقیم با یک مشکل یا چالش.
- مثال
- The lawyer had to confront the witness during cross-examination.
- ترجمه
- وکیل مجبور بود در جریان بازجویی از شاهد مواجهه داشته باشد.
کلمه Confront و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.