Confirmkuhn·firm
- حقوقی
به معنی تأیید کردن
اثبات یا اعلام صحت چیزی.
- مثال
- The judge confirmed the validity of the agreement.
- ترجمه
- قاضی اعتبار توافق را تأیید کرد.
کلمه Confirm و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی تأیید کردن
اثبات یا اعلام صحت چیزی.
کلمه Confirm و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی سازمان ملل متحد
سازمانی بینالمللی برای حفظ صلح و همکاری میان کشورها.
به معنی شمع
منبع نور از موم و فتیله.
به معنی فرض
نتیجهگیری مقدماتی بر اساس شواهد.
به معنی کفش
پوششی برای پا جهت محافظت.
به معنی ارتباطات
انتقال اطلاعات بین افراد یا گروهها.
به معنی کمیسیون
نهادی که وظایف خاصی را برای تصمیمگیری یا تحقیق برعهده دارد.