Casekays
- حقوقی
به معنی پرونده
مسئله یا موضوعی که در دادگاه مورد بررسی قرار می‌گیرد.
- مثال
- The court ruled in favor of the plaintiff in the case.
- ترجمه
- دادگاه به نفع خواهان در این پرونده رأی داد.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Annexan·eks
- حقوقی
به معنی پیوست
سندی که به قرارداد یا توافقنامه اضافه می‌شود.
- مثال
- The document included an annex outlining additional terms.
- ترجمه
- سند شامل ضمیمه‌ای بود که شرایط اضافی را مشخص می‌کرد.
Proportionalitypruh·pawr·shuh·nal·i·tee
- حقوقی
به معنی تناسب
توازن در شدت پاسخ‌ها یا مجازات‌ها.
- مثال
- The sentence reflects the principle of proportionality.
- ترجمه
- حکم، اصل تناسب را بازتاب می‌دهد.
Principleprin·suh·pl
- حقوقی
به معنی اصل
قاعده یا حقیقت اساسی.
- مثال
- The principle of equality is fundamental in law.
- ترجمه
- اصل برابری در قانون اساسی است.
Concordancekuhn·kawr·dns
- حقوقی
به معنی همخوانی یا تطابق
هماهنگی یا توافق بین عناصر مختلف.
- مثال
- The agreement reached was in concordance with the law.
- ترجمه
- توافق حاصل‌شده با قانون هماهنگ بود.
Enlightenen·lahyt·uhn
- حقوقی
به معنی روشن کردن
آگاه کردن یا توضیح چیزی برای دیگران.
- مثال
- It is essential to enlighten clients about their rights and responsibilities.
- ترجمه
- اطمینان از آگاهی مشتریان درباره حقوق و مسئولیت‌هایشان ضروری است.
Fundingfuhnd·ing
- حقوقی
به معنی تأمین مالی
منابع مالی فراهم‌شده برای پروژه یا هدف خاص.
- مثال
- The funding for the project was approved by the legislature.
- ترجمه
- بودجه پروژه توسط قوه مقننه تصویب شد.