Based onbeysd on
- حقوقی
به معنی بر اساس
متکی یا مرتبط به چیزی.
- مثال
- The decision was based on the evidence presented.
- ترجمه
- تصمیم بر اساس شواهد ارائه شده گرفته شد.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Accountabilityuh·kown·tuh·bil·uh·tee
- حقوقی
به معنی مسئولیت‌پذیری
پاسخگویی نسبت به اعمال یا تصمیمات.
- مثال
- Accountability is essential for public officials.
- ترجمه
- مسئولیت‌پذیری برای مقام‌های عمومی ضروری است.
Slowsloh
- عمومی
به معنی آهسته
با سرعت کم.
- مثال
- The turtle moves slowly.
- ترجمه
- لاک‌پشت آهسته حرکت می‌کند.
Chargechahrj
- حقوقی
به معنی اتهام
بیانی که در آن فردی به نقض قانون متهم می‌شود.
- مثال
- The defendant faced multiple charges in the case.
- ترجمه
- متهم با اتهامات متعددی در این پرونده روبرو شد.
Manman
- عمومی
به معنی مرد
انسان بالغ مذکر.
- مثال
- The man helped carry the bags.
- ترجمه
- مرد به حمل کیسه‌ها کمک کرد.
Spatespeyt
- حقوقی
به معنی سیل
هجوم یا مقدار زیاد چیزی در مدت کوتاه.
- مثال
- A spate of lawsuits can indicate systemic issues in the industry.
- ترجمه
- یک سری شکایات می‌تواند نشان‌دهنده مشکلات سیستمی در صنعت باشد.
Flexibleflek·suh·buhl
- حقوقی
به معنی انعطاف‌پذیر
قابلیت تغییر یا تنظیم بر اساس شرایط.
- مثال
- A flexible approach to law can accommodate changing circumstances.
- ترجمه
- یک رویکرد انعطاف‌پذیر به قانون می‌تواند با شرایط متغیر سازگار شود.